HOSSIN SPORT 88
آنالیز سیستم های فوتبال؛ 2-5-3
تاریخچه
از حدود سال 1982 نیاز برای تغییر سیستمهای فوتبال احساس شد. به همین خاطر، پس از جام جهانی 1982 اسپانیا، فیفا مطالعاتی برای فراهم آوردن پشتوانه آماری لازم جهت تدارک دیدن سیستمهای جدید انجام داد. نتیجه آن مطالعات بدین ترتیب ارائه شد:
"تیمهای دارای قدرت فیزیکی بیشتر در میانه میدان، اغلب از یک برتری نسبت به حریف برخوردارند."
دیدار نیمه-نهایی جام جهانی 1982 میان آلمان غربی و فرانسه به عناون یک نمونه کلاسیک در این مورد در نظر گرفته شد. تحقیقات بیشتر، از جمله طی یورو 84، صحت این فرضیه را تأیید کرد و پس از آن تأکید بر قدرت فیزیکی و توانایی جنگندگی در میانه میدان به یکی از مسائل روز فوتبال تبدیل شد.
مطالعات فیفا آغازگر تغییرات شد. مربیها سیستمهایی تمرینی بر پایه قدرت فیزیکی بیشتر، استقامت و آمادگی جسمانی طراحی کردند. تعدادی از مربیان از پیشروان تئوریپردازی دفاع و حمله بر پایه قدرت جنگندگی شدید در میانه میدان شدند.
در سال 1986، کارلوس بیلاردو از آرژانتین و فرانس بکنبائر از آلمان غربی سیستم جدیدی ابداع کردند به نام 2-5-3 که به سرعت توسط اکثر متخصصان در سرتاسر جهان مقبول واقع شد. به کمک مزایای این سیستم، آنها به نوبت تیمهای خود را به دیدار نهایی جامهای جهانی 86 و 90 رساندند.
مدافعان
خط دفاعی متشکل از 3 مدافع است، 2 توپگیر(=Stopper) و یک کاورکننده و توپپخشکن(=Sweeper). در گذشته اغلب سوییپر اندکی از دو یار خود عقبتر قرار میگرفت تا بتواند اشتباهات آنان را پوشش دهد. اما در حال حاضر این کار دیگر صورت نمیگیرد و 2-5-3 مدرن به گونهای دیگر پیاده میشود که در ادامه خواهم گفت.
سوییپر باید باتجربه، بااعتماد به نفس و بازیخوان باشد. هم چنین باید دارای سرعت مناسب بوده، بتواند از توپ به خوبی استفاده کند، چه در کنترل توپ و چه برای ارسال پاسهای کوتاه و بلند. وی در کاورکردن و تکلینگ نیز باید تبهر داشته باشد. قد سوییپر معمولاً بین 170-180 سانتیمتر است تا از لحاظ فیزیکی با خصوصیات مورد انتظار نیز مطابقت داشته باشد.
حضور سوییپر یک مزیت بزرگ دارد. هنگامی که تیم در فاز حمله قرار میگیرد، یاران خط میانی و دفاعی حریف بازیکنان میانی و حمله تیم را مارک میکنند و در این هنگام سوییپر میتواند به جلو برود و با اضافه شدنش به خط میانی و حتی گاهی به خط حمله، باعث به هم ریختگی یارگیری حریف شود که این امر عنصر غافلگیری را در پی دارد.
دو مدافع دیگر، باید در پاس دادن، بازیخوانی، تکلینگ، بلوکه کردن توپ و زدن ضربات سر مهارت داشته باشند و سرعت لازم برای واکنش نشان دادن به حملات و ضد حملات حریف را نیز باید داشته باشند.
هافبکها
5 هافبک متشکل از 2 وینگبک و 3 هافبک میانی است که این 3 میتوانند نقشهای متفاوتی داشته باشند. وینگبکها باید دارای سرعت، استقامت و توانایی استارت زدن سریع باشند چرا که وظیفه آنها کاورکردن کل طول کناری زمین طی 90 دقیقه است. این بازیکنان اغلب بین 165-175 سانتیمتر قد دارند. در مورد مهارتهای لازم نیز باید بتوانند به خوبی سانتر کنند و همچنین کنترل توپ خوبی داشته باشند.
اما هافبکهای میانی، قلب تیم. دو مدل مختلف را میتوان انتخاب کرد: یک هافبک دفاعی(=رجیستا=بازیساز عقب) و دو هافبک میانی(=Shuttler) که این دو باید با دوندگی بیامان خود هم به وینگبکها در فاز حمله کمک کنند با اضافه شدن گاه گاه به کنارهها و هم به خط حمله ملحق شوند. همچنین با دوندگی در کانالهای موجود، فضاسازی کنند. این مدل را در یووه شاهد هستیم.
نوع دوم استفاده از دو هافبک دفاعی و یک هافبک تهاجمی است.
وظیفه طراحی حملات و سازماندهی هنگام دفاع بر عهده این 3 نفر است.
این 3 هافبک نقطه قدرت 2-5-3 به شمار میروند چرا که با حضور 3 نفر در میانه میدان، میتوان در نبرد با سیستمهایی مانند 2-4-4 یا 1-1-4-4، که دو هافبک میانی دارند، برای کنترل میانه میدان، به پیروزی رسید. همچنین میتوان به مقابله با سیستمهای 3-3-4 و 1-5-4، که دارای 3 هافبک میانی هستند، پرداخت.
مهاجمان
عموماً از دو مهاجم نوک استفاده میشود که میتوانند خصوصیات یکسان یا متفاوتی داشته باشند. میتوان از یک مهاجم بلندقد سرزن و یک مهاجم ریزنقش سریع، از دو مهاجم ریزنقش یا دو مهاجم بلندقد استفاده کرد. در این میان، والتر ماتزاری،سرمربی سابق ناپولی، در زمان حضورش در ناپل از یک مهاجم نوک و یک مهاجم دوم استفاده کرد که پس از موفقیت بسیار عالی سیستمش، نام 1-1-5-3 به آن اختصاص یاقت.
نقطه ضعف
این سیستم دارای یک نقطه ضعف واضح است؛ یعنی ضعف در کنارهها یا به تعبیری دیگر، موفقیت یا شکست این سیستم به عملکرد وینگبکها بستگی دارد چرا که آنها به تنهایی باید نقش یک مدافع کنار و یک وینگر را بازی کنند. حرکت در طول زمین طی 90 دقیقه بسیار دشوار است و توان بازیکن را میگیرد. برای رفع این مشکل، بعضی از مربیها وینگبکها را عقبتر قرار میدهند که باعث کمبود قدرت تهاجمی میشود. این کار سیستم را به 2-3-5 تغییر میدهد. در این صورت از هافبکهای میانی خواسته میشود هنگام حملات به کنارهها رفته به وینگبکها کمک کنند اما این موضوع باعث کاهش نفرات در میانه میدان میشود که فاجعهبار است. گاهی نیز مربیان وینگبکها را جلوتر قرار میدهند که باعث ایجاد ضعف دفاعی میشود.
دفاع در 2-5-3 مدرن
همان گونه که ذکر کردم، در سیستم جدید 2-5-3 دیگر 3 مدافع به شکلی قوسی قرار نمیگیرند بلکه اصل حرکت نوبتی وینگبکها اجرا میشود. موضوع از این قرار است که به هنگام حمله تنها یکی از این دو حق حرکت به جلو دارد و پس از رفتن یکی از دو وینگبک به جلو، 3 مدافع به سمت جای خالی او شیفت میکنند و وینگبک دوم، که حرکت نکرده، به عقب برمیگردد و بدین ترتیب حالتی گذار از دفاع 4 نفره ایجاد میشود که البته نمود زیادی ندارد. با انجام این موضوع و به تبع آن حفظکردن سازمان دفاعی، تیم میتواند این نقطه ضعف را برطرف کند.
آنالیز سیستم های فوتبال؛3-3-4
در میان مربیان ،کسانی مثل خوزه مورینیو ،زدنک زمان و خزالدو فریرا از این سیستم استفاده می کردند.و در تیم های باشگاهی ؛آژاکس ،روزنبرگ،چلسی این ترکیب توسعه یافت و تاثیر گزار تر شد.
این ترکیب چیست؟
کاربرد معمولی این ترکیب چطوری است؟
چطوری می شود از این ترکیب بهره برداری کرد؟
و چطوری این ترکیب را میشه توصیف کرد؟
شکل ساختاری 3-3-4 به شرح زیر است:
دروازبان،دفاع راست،2دفاع وسط،دفاع چپ،3 هافبک مرکزی(یک نگهدارنده) 3مهاجم شامل بال راست و چپ و مهاجم نوک مرکزی.
این ترکیب مورد توجه تیم هایی قرار گرفت که هافبک (مرکزی) توانمندی داشتند .یعنی آنها ساختارمیانی تیم را در ضد حمله و در در هم گسیختگی ها می توانند حفظ کنند،و همینطور تیم را در جلوی خط دفاعی و بین 2 هافبک دیگر پشتیبانی می کنند.پس هافبک مرکزی باید نظم و تعادل و ساختار تیم را حفظ کند.
مدافع کناری
در سیستم 3-3-4 شما دارای 2 دفاع کناری هستید.این 2 دفاع کناری با توجه به نیاز مربی یا به صورت فول بک((fullback استفاده می شوند،و یا این 2 مدافع کناری بازیکنانی سرعتی و تکنیکی هستند که نفوذ زیادی انجام میدهند. نفوذ آنها تا محوطه ی جریمه ی حریف (18 قدم) است. یعنی به صورتی که آن ها در هنگام نفوذ به کمک هافبک های (winger)ها می روند.در بعضی مواقع اگر تیم بخواهد حمله را با تعداد بیشتری انجام دهد بازیکن بال کناری را د کنار مهاجم نوک قرار می دهد و مدافع کناری به جای بال کناری می رود و وظایف آن را انجام می دهند.مثل سانتر کردن،نفوذ کردن،و تعامل با هافبک های تهاجمی و خلق موقعیت برای مهاجم نوک(cf ,st) .برای مثال می توان به مارسلو،کارواخال،دنیلو،دنی آلوز،جوردی آلبا،اشاره کرد که نقش دفاع کناری را در سیستم 3-3-4 ایفا می کنند.
شاید این سوال برای شما پیش بیاید که وقتی مدافع کناری نفوذ می کند تیم در عملکرد دفاعی چگونه عمل می کندو یا جای خالی آن مدافع چگونه پر می شود؟
در جواب این سوال باید به شما بگویم که در تیم هایی که اصولی این قاعده را رعایت می کنند وقتی مدافع کناری تیم دریک سمت نفوذ میکند مدافع کناری در سمت دیگر نفوذ نمیکند(در اکثر مواقع).و تیم ساختار دفاعی خود را حفظ می کند که شامل یک دفاع کناری و 2 دفاع وسط است.
البته در این تاکتیک و سیستم هافبک دفاعی می تواند نقش ب سزایی را درعملکرد دفاعی ایفا کند.(با نفوذ نکردن و ماندن در خط دفاعی).
البته در بعضی از تیم ها مدافع کناری که نفوذ کرده بعد از انجام کار خود و یا از دست دادن توپ به سرعت به جایگاه خود خود بر می گردد. پس مدافع کناری داءم به صورت رفت و برگشت فعالیت می کند. پس لازمه ی این کار استقامت بالای بدنی و سرعت خوب و میزان بالای هوازی خوب بازیکنان در این پست است.
هافبک ها
هافبک ها در سیستم 3-3-4 ،3 بازیکن هستند که شامل ؛هافبک مرکزی،هافبک راست و چپ است.
هافبک مرکزی((cmمعمولا نقش دفاعی را ایفا می کند،بازیکنان در این پست 2 کار کلیدی انجام می دهند:
1ـکمک به مدافعان برای جلوگیری از حمله ی حریف.
2ـشروع(پی ریزی) حمله .
هافبک های وسط ((cm در این سیستم دارای قوا و استحکام بالا و توانایی سر زدن بالا و بازی خوانی خوب و بالا هستند.
پاس های کنترل شده و توانایی نگهداری توپ(حفظ توپ) برای این بازیکنان بسیار مهم است،زیرا این بازیکنان توپ را زیاد لمس می کنند و زیاد مالک توپ هستند و در هر دفاع و حمله ای نقش دارند.
هافبک های راست و چپ ( (LM,RMبازیکنانی معمولا خلاق با مهارت بالا در حمله هستند.
این بازیکنان به توانایی تصاحب توپ بالا و دریبلینگ بالا و دید(vision) بسیار بالا و هدایت تیمی بالا نیاز دارند که در بحث وینگرها توضیحات کامل تری خواهم داد.
بال های کناری
تیمی که می خواهد از سیستم 3-3-4 استفاده کند و نتیجه بگیرد ،باید 2 بال کناری(winger) داشته باشد که قادر به دریبلینگ و حمل توپ بالا باشد و توانایی بالایی در حرکت در عرض باشد،و البته تغذیه کردن مهاجم نوک از وظایف بال های کناری است.
سانتر کردن جز وظایف مهمی است که یک بال کناری چندین بار در بازی این کار و انجام می دهد.
سانتر کردن یک شیوه ی تغذیه کردن مهاجم است،پس اصولی ودقیق سانتر کردن جزء کارهایی است که یک وینگر خوب و سطح بالا آن را به خوبی انجام می دهد.
بال های کناری بازیکنانی هستند که به حمل توپ و دریبلینگ تمایل زیادی دارند،اما در مواقعی که در اینکارها زیاده روی میشه تیم در دفاع به مشکل بر می خورد،زیرا تیم در فاز حجومی بوده.پس بهتره که بال های کناری به اندازه دریبل و تک روی کنند،و در کار های دفاعی به تیم کمک کنند.
جایگاه بال کناری در 3-3-4 از لحاظ توان بدنی بسیار طاقت فرسا و سخت است.چه بسا در یک تیم حرفه ای و سطح بالا که تاکتیک سطح بالایی انجام میشه بسیار سخت تر است.
مهاجم نوک
مهاجم نوک در 3-3-4 در نقش های مختلفی می تواند بای کند،که این نقش ها به توانایی فردی آن ها بستگی دارد،و همچنین شیوه ی بازی مهاجم نوک از شیوه ی بازی مدافعان روبروی خود بسیار تاثیر پذیر است.پس لازم است مهاجم سبک بازی مدافعان روری خود را به خوبی بشناسد،تا بتواند بهترین عملکرد را به اجرا بگذارد.
گاهی اوقات مهاجمان در 3-3-4 به این صورت بازی می کنند که به عمق خط دفاعی حریف می روند و بین 2 مدافع وسط می روند و آن ها را به مناطقی می برند و در آن جا نگه می دارند. و با این کار فضا را برای حرکت بال های کناری باز می کنند و بال های کناری به موقعیت 1در1 رو به رو می می شوند.
استفاده از این تاکتیک باعث به وجود آمدن فضا در موقعی که فضای خالی در حال بازیابی است. (بلا فاصله) در محل مورد نظر می شود .
انالیز سیستم فوتبال2-4-4
این سیستم چند سالی در ایتالیا مورد استفاده قرار می گرفت. شاید بتوان گفت اساسی ترین دلیل محبوبیت آن (حداقل در گذشته) داشتن 4 هافبک میانی است که به تیم توانایی کنترل میانه میدان را می دهد. لوزی یا الماس میانه میدان، به آسانی توانایی مقابله با سیستم های قدرتمند در میانه، مانند 1-3-2-4 و 3-3-4 را به تیم اهدا می کند.
اما این هدیه بی هزینه نیست. از دست دادن هافبک های کناری عرض تیم را کم می کند و به اصطلاح ترکیب تیم باریک (narrow) می شود که به همین خاطر، همان سیستم های 1-3-2-4 و 3-3-4 که ممکن است در نبرد میانه میدان مغلوب الماس شوند، در صورت برتری در بردن توپ به کناره ها، می توانند خطراتی جدی بر روی دروازه حریف ایجاد کنند چرا که داشتن تنها یک بازیکن (یعنی مدافع کناری تیم) در هر سمت میدان در برابر هافبک و مدافع حریف که در حملات شرکت می کنند، برتری عددی را به تیم مهاجم می دهد و تیم به آسانی در کناره ها آسیب پذیر خواهد شد. برای رفع این مشکل می تواند چاره هایی اندیشید که در ادامه پس از بررسی نقش های بازیکنان به بیان آن خواهیم پرداخت.
مدافعین
نقش مدافعین میانی تماماً مانند سایر سیستم های چهار دفاعه است؛ یعنی متوقف کردن مهاجمین حریف و جلوگیری از دریافت گل.
اما این مدافعین کناری هستند که باید هم زمان دو نقش را اجرا کنند. شاید بتوان آن ها را وینگبک نامید، چرا که وظایف آن ها بی شباهت به وینگبک های سیستم های سه دفاعه نیست. آن ها نیز باید با شرکت در حملات و حضور در کناره ها به تیم عرض ببخشند تا بازیکنان میانی بتوانند با بردن توپ به کناره ها، هم گزینه های بیشتری برای حمله پیدا کنند هم با به هم ریختن مارکینگ حریف، بتوانند به دفاع آن ها نفوذ کنند.
تفاوت مدافعین کناری این سیستم با وینگبک ها در این است که آن ها عقب تر قرار می گیرند و به علت وجود تنها دو مدافع میانی در قیاس به سه مدافع، باید بیشتر در امر دفاع کمک کنند و به همین دلیل فشار بیشتری را احساس خواهند کرد.
هافبک ها
چهار هافبک که در کنار هم یک الماس را تشکیل می دهند می توانند به خوبی به تیم کنترل بر روی بازی را اهدا کنند. اگر آن ها پاسورهایی ماهر باشند می توانند نقطه ضعف تیم (=کمبود عرض) را با در اختیار نگه داشتن توپ از بین ببرند چرا که تملک توپ مانع از بازی حریف می شود و این نکته مثبت این سیستم است.
هافبکی که در پایین الماس در برابر مدافعین قرار می گیرد می تواند نقش هایی متفاوت داشته باشد، همان گونه که هافبک نوک الماس این گونه است. او می تواند یک هافبک دفاعی (defensive midfielder) یا یک هافبک نگهدارنده/ایستا (holding midfielder) باشد. هر کدام از این دو نوع هافبک، می توانند نقش هایی داشته باشند. در زیر دسته بندی آن ها بیان شده است:
هافبک دفاعی: تخریبگر (destroyer) | وولانته (volante)
هافبک نگهدارنده: بازیساز عقبنشین (regista = deep-lying playmaker) | وولانته (volante)
وولانته یک حد وسط میان تخریبگر تماماً دفاعی و رجیستای تهاجمی است. به زودی در مقاله ای به شرح نقش های هافبک دفاعی در فوتبال مدرن خواهیم پرداخت.
با توجه به نیاز تیم و دیگر هافبکها، مربی از نوعی از هافبک برای پایین الماس استفاده می کند که بیشترین کارایی را داشته باشد. به عنوان مثال در صورت داشتن دو هافبک تکنیکی و ریزنقش، می توان از یک تخریبگر استفاده کرد تا در امر توپ گیری مشکلی پیش نیاید.
دو هافبک کناری الماس به اصطلاح شاتلر (shuttler) خوانده می شوند. وظیفه آن ها دویدن در کانال های ایجاد شده برای شرکت در حملات و کمک به مهاجمین است. آن ها هم چنین باید در دفاع به تیم کمک کنند. در حقیقت دوندگی بی امان تعریف پست این دو هافبک است. برای رفع مشکل کمبود عرض که در ابتدا ذکر شد، گاه از این دو خواسته می شود که به کناره ها بروند و به مدافع کناری جلو کشیده کمک کنند.
نقطه ضعف این امر این است که در این صورت تیم در میانه میدان دچار کمبود نفر خواهد شد و در صورت از دست دادن توپ به شدت آسیب پذیر خواهد بود.
هافبکی که در نوک الماس بازی می کند، هافبکی تهاجمی است که در زبان ایتالیایی به وی ترکواریستا (trequarista) گفته می شود. او باید با پاس های کلیدی خود در یک سوم نهایی برای هم تیمی های خود موقعیت گلزنی ایجاد کند. هم چنین در صورتی که موقعیت فراهم بود، به درون محوطه جریمه رفته و گلزنی کند. کاکا در سال های دور در الماس میلان نمونه کامل یک ترکواریستا بود.
مهاجمین
از بین دو مهاجم تیم، معمولاً یکی تکنیکی، خلاق و سریع و دیگری قدرتی، سرزن و گلزن است. مهاجم خلاق بیشتر به عقب برمی گردد و به بازیساز تیم کمک می کند در حالی که مهاجم قدرتی در بین مدافعین حرکت می کند و از توپ های ارسالی و پاس ها برای گلزنی استفاده خواهد کرد. نقش این دو تقریباً با نقش مهاجمین در ترکیب های دو مهاجمه یکسان است.
انالیز سیستم فوتبال1-3-2-4
در حال حاضر پراستفاده ترین سیستم دنیای فوتبال، 1-3-2-4 است؛ سیستمی که بسیار انعطاف پذیر بوده و به کمک آن می توان با تسلط همزمان بر میانه میدان و حضور پرتعداد در کناره ها، بر حریف چیره شد.
این سیستم در دهه 90 در اسپانیا شکل گرفت و رواج یافت. مزیتی که دلیل محبوبیت بالای آن است، قابلیت بازی تدافعی و تهاجمی تقریباً کاملی است که ممکن می سازد. در زیر با بررسی پست ها این موضوع توضیح داده شده است.
مدافعین میانی
پست دفاع میانی در این سیستم با سایر سیستم های 4 دفاعه برابر است. آن ها باید در تکلینگ، زدن ضربات سر و مارکینگ مهارت کافی را داشته باشند. وظیفه اصلی آن ها دفع خطرات مهاجمین حریف است اما به لطف حضور دو هافبک دفاعی، این مدافعین می توانند به جلوتر حرکت کنند و در توپ گیری به هافبک ها کمک و یا حتی مانند یک سوییپر در طراحی حملات شرکت کنند.
دانته، مدافع بایرن مونیخ، در توپ گیری و متس هوملز، مدافع بروسیا دورتموند، در بازی سازی، مثال هایی بسیار عالی در این فصل بودند.
مدافعین کناری
بازیکنانی سریع، تکل زن و قوی با توانایی سانتر کردن دقیق، مدافعین کناری ایدهآل این سیستم هستند. این بازیکنان باید در حملات شرکت کرده و به کمک هافبک تهاجمی سمت خود، برای حریف مشکل ساز شوند.
هم چنین از آن ها انتظار می رود که در جلوگیری از حملات بازیکنان کناری حریف موثر باشند، به همین دلیل سرعت، قدرت و تکلینگ از الزامات هستند. این بازیکنان باید در ضربات ایستگاهی نیز به تیم در دفاع کمک کنند، به همین دلیل توانایی زدن ضربات سر نیز مهم است.
هافبک های دفاعی
این دو هافبک در اسپانیا به “doble pivot” مشهور هستند، عبارتی به معنای "دو محور" که در زبان انگلیسی “double pivot” نوشته می شود. حضور این دو بازیکن از اهمیت بالایی برخوردار است. داشتن دو بازیکن در برابر خط دفاعی، پلتفرمی را برای سایر بازیکنان تهاجمی تیم فراهم می کند که بتوانند بیشتر بر روی کار تهاجمی تمرکز داشته باشند.
از بین این دو، اغلب یک نفر بیشتر بر روی تکلینگ و خنثی کردن حملات حریف و دیگری بر روی پخش کردن توپ و بازی سازی تمرکز دارند.
طبیعتاً قدرت بدنی بالا، تکلینگ مناسب و قدرت سرزنی به همراه استقامت کافی برای جنگیدن طی 90 دقیقه از مهمترین خصوصیات لازم برای یار جنگنده و قابلیت پاس دادن و دید عالی از مهم ترین خصوصیات یار خلاق در این پست می باشند.
هافبک های تهاجمی
سه هافبک تهاجمی پشت سر تک مهاجم قرار دارند. از بین این سه، اغلب یک نفر موظف به بازی سازی از مرکز خواهد بود، با این وجود، گاه در بعضی تیم ها، مربی با دادن آزادی حرکت و اجازه جابه جایی به این سه، انتخاب بازی ساز را به عهده خود آن ها می گذارد.
اما آن چه اغلب رایج است، یک هافبک تهاجمی مرکزی در میان دو هافبک تهاجمی کناری است. بازیکن مرکزی باید از دید و قدرت دادن پاس بسیار خوبی برخوردار باشد، چرا که سازماندهی حملات تیم در یک سوم نهایی بر عهده اوست. او هم چنین می تواند به کناره ها رفته و با هافبک کناری و مدافع کناری در آن سمت ایجاد برتری عددی کند.
علاوه بر این ها، وی باید در امر پرسینگ و توپ گیری نیز به سایرین کمک کند، چرا که از اصول سیستم 1-3-2-4 تسلط سه نفر بر میانه میدان است، به همین خاطر با برگشتن به عقب و تشکیل مثلث با double pivot این امر محقق می شود. مسوت اوزیل و تونی کروس از بهترین بازیکنان در این پست هستند
دو هافبک تهاجمی کناری، وظیفه ایجاد خطر از کناره ها و هم چنین به تو زدن را دارند. بازی کریستیانو رونالدو و فرانک ریبری نمونه ایدهآل برای یک هافبک تهاجمی در این پست است. ریبری بیشتر در حملات کناری و رونالدو در حملات نفوذی شرکت دارند.
این بازیکنان باید سریع و تکنیکی بوده هم چنین توانایی ارسال توپ را نیز داشته باشند. علاوه بر این، توانایی زدن ضربات آخر نیز از نکات مهم به شمار می رود چرا که آن ها به لطف بازی سازی هافبک تهاجمی مرکزی، به کرّات فرصت گلزنی خواهند داشت.
علاوه بر تمام وظایف تهاجمی، آن ها باید در دفاع به مدافع کناری تیم کمک کنند، نکته ای که باعث می شود 1-3-2-4 به هنگام دفاع به 2-4-4 یا 1-1-4-4 تبدیل شود.
مهاجم
در صورت عملکرد مناسب سه هافبک تهاجمی، این سیستم برای مهاجم می تواند رویایی باشد چرا که توپ های بسیاری را برای وی فراهم خواهند کرد. هم چنین از نظر حمایت نیز مشکلی وجود نخواهد داشت؛ زیرا سه بازیکن تهاجمی در حملات به وی کمک خواهند کرد و به علت نوع جای گیری آن ها، دفاع حریف برای مارکینگ آن ها دچار مشکل می شود و به همین دلیل مهاجم می تواند از این بی نظمی استفاده کرده و در فضاها قرار گیرد.
این سیستم نیاز به مهاجمی قدرتمند دارند چرا که در دفاع، وی اولین مدافع تیم خواهد بود و باید بتواند در پرسینگ شرکت کند. هم چنین وی باید بتواند توپ را نگه دارد و سایرین را صاحب فرصت کند. توانایی زدن ضربات سر و دقت در شوت زنی از مهم ترین قابلیت های مهاجم در این پست هستند.